شب و روز

صفحه خانگی پارسی یار درباره

منزل به منزل

    نظر

قافله می رفت

و ما با قافله می رفتیم

منزل به منزل

صحرا به صحرا

هر صفحه ی صحرا که ورق می خورد

آتش هر منزل که خاموش می شد

هر خورشید که می سوخت

تا آخرین منزل

هنوز قافله می رفت

و آنها می رفتند...

اما چاووش خوان که از نفس افتاد

دیگر من

دور از قافله می رفتم